سفارش تبلیغ
صبا ویژن

وصل دوست

صفحه خانگی پارسی یار درباره

عشق الهی1

بسم الله الرحمن الرحیم.

 

اللهم صل علی محمد(ص) و آل محمد(ص)و عجل فرجهم.

 

 هیچ وظیفه ای مهمتر از دین ما به خدا نیست.

هیچ چیز مهمتر تر از وظیفه ما در مقابل خداوند نیست زیرا هیچ کاری بدون قدرت که از او امانت گرفته ایم به نتیجه نمی رسد این اطاعت معنوی نباید باری بر دوش تلقی شود چرا که خداوند منبع عشق و علم و آرامش ماست و ما توان لازم برای سازگاری با شرایط مشکل زندگی را از او کسب می کنیم.

 

 عادتها زندگی ما را تنظیم می کنند.

عادتها زندگی ما را تنظیم می کنند بنابراین ضروری است که به خلوت با خدا عادت کنید.

با این کار رابطه ای خاموش با خدا برقرار خواهید کرد.برای مدت کوتاهی هم که شده صبح یا بعدازظهر،ذهن خود را به او بسپارید و در او غرق شوید.به تدریج ندای الهی را نبز خواهید شنید.وقتی از امور جاری فارغ شدید به خدا بازگردید به گونه ای که هیچ فاصله ای بین خود و خداوند احساس نکنید.روح خود را به او بسپارید این امر موجب قطع رابطه شما با زندگی نمی شود بلکه بالعکس او این روابط را خالص و تقویت می کند.

 

 روزی فرا خواهد رسید که او در بدن مادی ما نخواهد بود.

روزی که ما توفیق زانو زدن در پیشگاهش را نخواهیم داشت تا به خلوت او بنشینیم و به سخنانش گوش فرا دهیم.اینها کلام عارفی بود که به نزدش رفتم.از شنیدن آن متاثر شدم و از خود پرسیدم جامعه بدون خدا چه خواهد کرد؟ پس از آن ثصمیم جدی گرفتم تا زندگی خویش را با همه توان صرف شناساندن چیزی کنم که زندگی آن مرد خدا نمودی از آن است.عشق کامل به خدا.

 

  هر چیزی در جستجوی عشق است.

به نظر من غایت زندگی،عشق الهی است.هر انسانی یا غیر مستقیم از طریق انسانی دیگر یا مستقیما با وصل به خداوند که اساس عشق است.عشق را جستجو می کند.

از نوشته های یک نویسنده خارجی.منبع  مجله  رشد جوان سال ها قبل.


همه چیز را برای تو و تو را برای خودم آفریدم .حدیث قدسی

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد(ص)و آل محمد(ص)و عجل فرجهم

 اگر کسی غیر از خدا چیزی بخواهد،همان خواست او مانع از وصول او به ذات اقدس حق خواهد شد.اگر بهشت بخواهی ،خدا را طلب ننموده ای!اگر مقامات و درجات بخواهی ممکنست خدا به تو مرحمت کند ولی خدای را نخواسته ای و در همان مقام و درجه میخکوب شده ای.

   حتی نگو من خدا را می خواهم!تو چه کسی هستی که خدا را بخواهی؟تو نتوانسته ای و نخواهی توانست او را طلب کنی!اولا او نامحدود و تو محدودی!و طلب تو که با نفس تو و ناشی از نفس توست محدود است؛و هرگز با آن ،خداوند را که لایتناهی است نمی توانی بخواهی و طلب کنی!چرا که آن خدای مطلوب تو در چارچوب طلب توست،و محدود و مقید به خواست توست،و وارد در ظرف نفس توست به علت طلب تو.بنابراین آن خدا نیست.آن،خدای متصور و متخیل و متوهم به صورت وهم و خیال توست،و در حقیقت ،نفس توست که آن را خدا پنداشته ای!

  پس دست از طلب خود بردار!و این آرزو را به گور ببر که بتوانی خداوند را ببینی و یا به لقای او برسی و یا او را طلب کنی!تو خودت را از طلب بیرون بیاور،و از خواست و طلبت که تا به حال داشته ای صرف نظر کن و خودت را به خدا بسپار؛بگذار او برای تو بخواهد،و او برای تو طلب کند!

   در اینصورت تو به خدا نرسیده ای همانطور که نرسیده بوده ای و نخواهی رسید.اما چون از طلب و خواست بیرون شدی و زمامت را به دست او سپردی،او تو را در معارج و مدارج کمال که حقیقتش سیر الی الله با فنای مراحل و منازل و آثار نفس و بالاخره اندکاک و فنای تمام هستی و وجودت در هستی و وجود ذات اقدس وی می باشد سیر داد،که خدا خدا را شناخته است،نه تو خدا را!

ولی باید دانست که:در آن ذات بحت و صرف و غیرمتناهی،بنده ای نمی تواند برود گر چه فانی شود.در آنجا غیر ذات چیزی نیست؛نه بنده است و نه فنای او.آنجا ذات است،و ذات،ذات است.آنجا خدا ست،و خدا خداست.

"خداوند بود و با او چیزی نبود،و اینک هم خداوند به همانطور که بوده می باشد"بحارالانوار

  افرادی که به فنای مطلق نرسیده اند ،او را نشناخته اند،زیرا محدود غیر محدود را نمی شناسد.و افرادی که به فنای مطلق رسیده اند،وجودی ندارند تا او را بشناسند؛وجود،یک وجود بیشتر نیست،و آن وجود حق است جل و علا.و اوست که خود را می شناسد.

  نهایت سیر هر موجودی فنای در موجود بالاتر از خود است.و نهایت سیر انسان کامل که همه قوا و استعدادهای خود را به فعلیت رسانیده است،فنای در ذات احدیت است.و اینست غایت سیر متصور در انسان کامل،و غایت سیر انبیا و مرسلین و ائمه طیبین صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین.

            آنان که ره دوست گزیدند همه                                              در کوی شهادت آرمیدند همه

           در معرکه دو کون،فتح از عشق است                                        هر چند سپاه او شهیدند همه

                                                                                                               ملاصدرا

   خداوند می فرماید:کسی که مرا طلب کند مرا می یابد؛و کسی که مرا یافت مرا می شناسد؛و کسی که مرا شناخت مرا دوست می دارد؛و کسی که مرا دوست داشت عاشق من می شود؛و کسی که عاشق من شد من عاشق او می شوم؛و کسی که من عاشق او شدم او را می کشم؛و کسی که من او را کشتم پرداخت کردن دیه او بر عهده من است؛و کسی که دیه او بر عهده من است من خودم دیه او می باشم.

            برگرفته از کتاب "روح مجرد یادنامه حاج سید هاشم موسوی حداد"

 


یوسف نیا!

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد(ص)و آل محمد(ص)وعجل فرجهم

یار من ...

 یوسف نیا

    اینجا کسی یعقوب نیست.

      لحظه ای چشمانشان از دوریت مرطوب نیست

       ای گل زیبا

          کسی از غربتت اشکی نریخت

            نازنین

            اینجا خدا هم پیشمان محبوب نیست!

              نو بهارم

                در فراقت هیچ کس محزون نشد

                    منجی انسانیت

                       اینجا شرایط خوب نیست

                        گر چه هر جمعه ای زیبا دعایت می کنند

                          این دعاهابر زبان است

                                جنسشان مرغوب نیست.

 

     


آرزو

اللهم صل علی محمد(ص)وآل محمد(ص)

آرزوها

ای خوشا مستانه سر در پای دلبر داشتن                دل تهی از خوب و زشت چرخ اخضر داشتن

نزد شاهین محبت بی پر و بال آمدن                       پیش باز عشق آیین کبوتر داشتن

دیده را دریا نمودن،مردمک را غوصگر                       اشک را مانند مروارید غلطان داشتن

سربلندی خواستن در عین پستی،ذره وار                آرزوی صحبت خورشید رخشان داشتن

***

ای خوش از تن کوچ کردن،خانه در جان داشتن           روی مانند پری از خلق پنهان داشتن

همچو عیسی بی پر و بال بر گردون شدن              همچو ابراهیم در آتش گلستان داشتن

کشتی صبر اندرین دریا افکندن چو نوح                    دیده و دل فارغ از آشوب طوفان داشتن

در هجوم ترکتازان و کمانداران عشق                     سینه ای آماده بهر تیرباران داشتن

همچو موسی بودن از نور تجلی تابناک                   گفتگوها با خدا در کوه و هامون داشتن

پاک کردن خویش را ز آلودگیهای زمین                   خانه چون خورشید در اقطار گردون داشتن

عقل را بازارگان کردن به بازار وجود                      نفس را بردن بدین بازار و مغبون داشتن

بی حضور کیمیا،از هر مسی زر ساختن                بی وجود گوهر و زر،گنج قارون داشتن

گشتن اندر کان معنی گوهری عالم فروز               هر زمانی پرتو و تابی دگرگون داشتن

عقل و علم و هوش را با یکدیگر آمیختن                جان و دل زنده زین جان بخش معجون داشتن

***

ای خوش اندر گنج دل زر معانی داشتن               نیست گشتن،لیک عمر جاودانی داشتن

عقل را دیباچه اوراق هستی ساختن                 علم را سرمایه بازارگانی داشتن

دل برای مهربانی پروراندن لاجرم                       جان به تن تنها برای جانفشانی داشتن

ناتوانی را به لطفی،خاطر آوردن به دست            یاد عجز روزگار ناتوانی داشتن

صید بی پر بودن و از روزن بام قفس                   گفتگو با طائران بوستانی داشتن

دیوان پروین اعتصامی

اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر و جعلنا من اعوانه و انصاره و المستشهدین بین یدیه

والسلام. 


آتش عشق-2

عشق به خداوند

 روزی عربی از امیرالمومنین علیه السلام پرسید:درجه های عاشقان خداوند چند تاست؟

فرمود:پایین ترین درجه آنان کسلنی هستند که طاعت خویش را کوچک می دانند و نافرمانی خود را بزرگ می شمارند آنان گمان می کنند در این جهان و آن جهان،مجرمی جز آن ها نیست.

مرد عرب از هوش رفت.چون به هوش آمد پرسید:درجه ای بالاتر از آن هم هست؟امام فرمود:بله،هفتاد درجه!

امام علی علیه السلام می فرمود:"عشق به خداوند،آتشی است که بر چیزی نمی گذرد،جز آن که آن را به آتش می کشاند.و نوری خدایی است که بر چیزی پرتو نمی افکند جز آن که آن را نورانی می کند.پس کسی که خداوند را دوست بدارد،خداوند همه چیز زمین و ملکوت را به او می دهد.دلی که شیفته خداوند است ناگواری های بسیار را به خاطر خداوند دوست دارد.دلی که از او روی گردان است،تن آسایی را دوست دارد.پس ای انسان گمان مبر که بی رنج به والایی خواهی رسی.حق سنگین و تلخ است و باطل سبک،شیرین و بیماری افزا."

منبع کتاب امیر گل ها       نوشته:حسین سیدی