معجون عجیب
معجون عجیب
کسی در راه مکه مسافری با صورت وسیرت خوش را دید که بر روی ریگها بی زاد وتوشه و راحله به قرآن و نماز مشغول است.
جلو آمد تا از او بپرسد که کیست و از کجا آمده و به کجا می رود.خواست سوال کند که مسافر به او گفت:اول خود را با آداب سلام مودب کن که اسلام می فرماید به هر قوم و به هر کس که رسیدی اول سلام ،بعد تکلم.
آن شخص سلام کرد و پرسید:تو در این بیابان پر خطر و هولناک،تنها،بی رفیق،بی راحله،بی زاد و توشه از کجا آمده و به کجا خواهی رفت؟مسافر پاسخ داد:از طرف خدا می آیم و به طرف خدا می روم و مقصودم رضای پروردگار است.
پرسید:از کدام قبیله هستی؟ جواب داد:نحن القوم المحرومون
-نفهمیدم بیشتر توضیح بده. -نحن القوم المظلومون
-بیشتر توضیح بده -ما قومی هستیم که فردا به روز قیامت در کنار حوض شناخته می شویم.
-درست نفهمیدم -ما از قومی هستیم که هر کس ما را در دنیا مسرور و خوشحال سازد از ما نیز به سرور و خوشحالی خواهد رسید و هر کس به ما تخلف نماید میلاد او معیوب و نسل او ناپاک است.
-در خدمتتان کسی نیست به شما کمک و یاری نماید؟
مسافر پاسخ داد:دو دستم خدمتکار من،دو پایم راحله و سواره من،قصدم مولا و طلبم رضای اوست.
-در این بیابان دور و دراز با چه وسیله ای طی طریق می کنید؟
مسافر در جواب گفت:معجونی دارم که 4 جزء دارد،یک قرص از آن معجون میل می کنم و این بیابانهای دور و دراز را به وسیله آن طی می کنم.
آن شخص سوال کرد:اجزای آن معجون چیست؟مسافر پاسخ داد:"جزء اول:زمین و آسمان و جن و انس و دنیا و آخرت را ملک مطلق پروردگار می دانم.
جزء دوم:جن و انس،مرد و زن را بنده و نوکر و غلام و کنیز خدا می دانم.
جزء سوم:همه جن و انس و همه موجودات باید راه رضا و خشنودی خداوند را بپیمایند.
جزء چهارم:بر زمین و آسمان و جن و انس و دنیا و آخرت ،حکم خدا را غالب و فرمان او رانافذ می دانم و بر ایشان اجرا نمی شود مگر فرمان او."
آن شخص گفت:از این معجون راه دنیا که سهل است راه آخرت را به آسانی طی می کنی.
در این هنگام آن مسافر از دید شخص غفلتا نا پدید شد.در حالی که هنوزآن شخص در نیافته بود که او چه کسی است.هنگامی که در مکه به دور کعبه در حال طواف بود همان مسافر را دید با پیکر نورانی که جمع کثیری از علما و عباد و زهاد دور و بر او در طواف تبعیت می کردند.بعد از اتمام طواف آن مسافر در مقام ابراهیم برای نماز طواف تکبیر گفت که در آن موقع در و دیوار مکه و هر چه موجود بود با تکبیر وی هم آواز شدند.پس از نماز آن شخص از مسافر پرسید:آقا شما کیستید؟از اطراف او را صدا زدند :این آن کسی است که مکه و مقام و در و دیوار مکه او را می شناسند.ایشان حضرت علی بن الحسین (ع) هستند.