سفارش تبلیغ
صبا ویژن

وصل دوست

صفحه خانگی پارسی یار درباره

همه چیز را برای تو و تو را برای خودم آفریدم .حدیث قدسی

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد(ص)و آل محمد(ص)و عجل فرجهم

 اگر کسی غیر از خدا چیزی بخواهد،همان خواست او مانع از وصول او به ذات اقدس حق خواهد شد.اگر بهشت بخواهی ،خدا را طلب ننموده ای!اگر مقامات و درجات بخواهی ممکنست خدا به تو مرحمت کند ولی خدای را نخواسته ای و در همان مقام و درجه میخکوب شده ای.

   حتی نگو من خدا را می خواهم!تو چه کسی هستی که خدا را بخواهی؟تو نتوانسته ای و نخواهی توانست او را طلب کنی!اولا او نامحدود و تو محدودی!و طلب تو که با نفس تو و ناشی از نفس توست محدود است؛و هرگز با آن ،خداوند را که لایتناهی است نمی توانی بخواهی و طلب کنی!چرا که آن خدای مطلوب تو در چارچوب طلب توست،و محدود و مقید به خواست توست،و وارد در ظرف نفس توست به علت طلب تو.بنابراین آن خدا نیست.آن،خدای متصور و متخیل و متوهم به صورت وهم و خیال توست،و در حقیقت ،نفس توست که آن را خدا پنداشته ای!

  پس دست از طلب خود بردار!و این آرزو را به گور ببر که بتوانی خداوند را ببینی و یا به لقای او برسی و یا او را طلب کنی!تو خودت را از طلب بیرون بیاور،و از خواست و طلبت که تا به حال داشته ای صرف نظر کن و خودت را به خدا بسپار؛بگذار او برای تو بخواهد،و او برای تو طلب کند!

   در اینصورت تو به خدا نرسیده ای همانطور که نرسیده بوده ای و نخواهی رسید.اما چون از طلب و خواست بیرون شدی و زمامت را به دست او سپردی،او تو را در معارج و مدارج کمال که حقیقتش سیر الی الله با فنای مراحل و منازل و آثار نفس و بالاخره اندکاک و فنای تمام هستی و وجودت در هستی و وجود ذات اقدس وی می باشد سیر داد،که خدا خدا را شناخته است،نه تو خدا را!

ولی باید دانست که:در آن ذات بحت و صرف و غیرمتناهی،بنده ای نمی تواند برود گر چه فانی شود.در آنجا غیر ذات چیزی نیست؛نه بنده است و نه فنای او.آنجا ذات است،و ذات،ذات است.آنجا خدا ست،و خدا خداست.

"خداوند بود و با او چیزی نبود،و اینک هم خداوند به همانطور که بوده می باشد"بحارالانوار

  افرادی که به فنای مطلق نرسیده اند ،او را نشناخته اند،زیرا محدود غیر محدود را نمی شناسد.و افرادی که به فنای مطلق رسیده اند،وجودی ندارند تا او را بشناسند؛وجود،یک وجود بیشتر نیست،و آن وجود حق است جل و علا.و اوست که خود را می شناسد.

  نهایت سیر هر موجودی فنای در موجود بالاتر از خود است.و نهایت سیر انسان کامل که همه قوا و استعدادهای خود را به فعلیت رسانیده است،فنای در ذات احدیت است.و اینست غایت سیر متصور در انسان کامل،و غایت سیر انبیا و مرسلین و ائمه طیبین صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین.

            آنان که ره دوست گزیدند همه                                              در کوی شهادت آرمیدند همه

           در معرکه دو کون،فتح از عشق است                                        هر چند سپاه او شهیدند همه

                                                                                                               ملاصدرا

   خداوند می فرماید:کسی که مرا طلب کند مرا می یابد؛و کسی که مرا یافت مرا می شناسد؛و کسی که مرا شناخت مرا دوست می دارد؛و کسی که مرا دوست داشت عاشق من می شود؛و کسی که عاشق من شد من عاشق او می شوم؛و کسی که من عاشق او شدم او را می کشم؛و کسی که من او را کشتم پرداخت کردن دیه او بر عهده من است؛و کسی که دیه او بر عهده من است من خودم دیه او می باشم.

            برگرفته از کتاب "روح مجرد یادنامه حاج سید هاشم موسوی حداد"

 


معجون عجیب

معجون عجیب

   کسی در راه مکه مسافری با صورت وسیرت خوش را دید که بر روی ریگها بی زاد وتوشه و راحله به قرآن و نماز مشغول است.

جلو آمد تا از او بپرسد که کیست و از کجا آمده و به کجا می رود.خواست سوال کند که مسافر به او گفت:اول خود را با آداب سلام مودب کن که اسلام می فرماید به هر قوم و به هر کس که رسیدی اول سلام ،بعد تکلم. 

آن شخص سلام کرد و پرسید:تو در این بیابان پر خطر و هولناک،تنها،بی رفیق،بی راحله،بی زاد و توشه از کجا آمده و به کجا خواهی رفت؟مسافر پاسخ داد:از طرف خدا می آیم و به طرف خدا می روم و مقصودم رضای پروردگار است.

پرسید:از کدام قبیله هستی؟      جواب داد:نحن القوم المحرومون

-نفهمیدم بیشتر توضیح بده.     -نحن القوم المظلومون

-بیشتر توضیح بده               -ما قومی هستیم که فردا به روز قیامت در کنار حوض شناخته می شویم.

-درست نفهمیدم                  -ما از قومی هستیم که هر کس ما را در دنیا مسرور و خوشحال سازد از ما نیز به سرور و خوشحالی خواهد رسید و هر کس به ما تخلف نماید میلاد او معیوب و نسل او ناپاک است.

-در خدمتتان کسی نیست به شما کمک و یاری نماید؟

مسافر پاسخ داد:دو دستم خدمتکار من،دو پایم راحله و سواره من،قصدم مولا و طلبم رضای اوست.

-در این بیابان دور و دراز با چه وسیله ای طی طریق می کنید؟

مسافر در جواب گفت:معجونی دارم که 4 جزء دارد،یک قرص از آن معجون میل می کنم و این بیابانهای دور و دراز را به وسیله آن طی می کنم.

آن شخص سوال کرد:اجزای آن معجون چیست؟مسافر پاسخ داد:"جزء اول:زمین و آسمان و جن و انس و دنیا و آخرت را ملک مطلق پروردگار می دانم.

جزء دوم:جن و انس،مرد و زن را بنده و نوکر و غلام و کنیز خدا می دانم.

جزء سوم:همه جن و انس و همه موجودات باید راه رضا و خشنودی خداوند را بپیمایند.

جزء چهارم:بر زمین و آسمان و جن و انس و دنیا و آخرت ،حکم خدا را غالب و فرمان او رانافذ می دانم و بر ایشان اجرا نمی شود مگر فرمان او."

آن شخص گفت:از این معجون راه دنیا که سهل است راه آخرت را به آسانی طی می کنی.

در این هنگام آن مسافر از دید شخص غفلتا نا پدید شد.در حالی که هنوزآن شخص در نیافته بود که او چه کسی است.هنگامی که در مکه به دور کعبه در حال طواف بود همان مسافر را دید با پیکر نورانی که جمع کثیری از علما و عباد و زهاد دور و بر او در طواف تبعیت می کردند.بعد از اتمام طواف آن مسافر در مقام ابراهیم برای نماز طواف تکبیر گفت که در آن موقع در و دیوار مکه و هر چه موجود بود با تکبیر وی هم آواز شدند.پس از نماز آن شخص از مسافر پرسید:آقا شما کیستید؟از اطراف او را صدا زدند :این آن کسی است که مکه و مقام و در و دیوار مکه او را می شناسند.ایشان حضرت علی بن الحسین (ع) هستند.

 

 


دوستت دارم خدا

دوستت دارم خدا

  حضرت محمد(ص):

خدایا،من از تو عشق تو را می خواهم و عشق به دوستان تو را،و این که به کاری بپردازم که مرا به دوستی ات می رساند،

خدایا چنان کن که عشق تو پیش من،از خودم و خانواده ام و آب گوارا محبوب تر باشد.

 

امام زین العابدین(ع):

همه کوشش من به خاطر توست و اشتیاقم رو به سوی تو دارد.

تنها تو،نه کس دیگر،آرزوی منی، و شب زنده داری و نخوابیدنم برای توست. نه جز تو.

دیدارت روشنای چشم من و پیوستن به تو آرزوی جان من است.

مشتاق تو و شیفته محبت توام.

به عشق تو دل از کف داده ام و خشنودی تو را آرزومندم و تماشای روی تو خواسته من است و می خواهم در کنار تو باشم و قرب تو نهایت چیزی است که از تو می طلبم.شادی و آرامش من در مناجات با توست.داروی دردم،و درمان تشنگی ام و خنکای سوز و گدازم و زداینده اندوهم پیش توست،پس در وحشت تنهایی همدم من باش و لغزش هایم را نادیده بینگار و خطاهایم را ببخشای و توبه ام را بپذیر و خود بی گنا هی ام بخش و بینوایی ام را چاره ساز.

مرا از خود گسسته مخواه و از خویش دور مدار.ای دلخوشی و بهشت من، ای این جهان و آن جهان من.ای مهربانترین مهربانان.